Yak

jæk jæk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    yaks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جانورشناسی غژگاو (نوعی گاو موبلند) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- We spotted a group of yaks grazing peacefully on the mountain slopes.
- گروهی از غژگاوها را دیدیم که با آرامش در دامنه‌ی کوه می‌چریدند.
- The yak is a large, shaggy-haired mammal found in the Himalayas.
- غژگاو پستانداری بزرگ با موهای ژولیده است که در هیمالیا یافت می‌شود.
verb - intransitive informal
پرحرفی کردن، به‌طور مداوم حرف زدن، وراجی کردن، روده‌درازی کردن، پرگویی کردن، بسیار سخن گفتن، پرچانگی کردن، کثرت کلام داشتن
- She could yak for hours about her favorite TV shows.
- او می‌توانست ساعت‌ها در مورد برنامه‌های تلویزیونی موردعلاقه‌اش پرحرفی کند.
- Whenever she gets nervous, she tends to yak incessantly about random topics.
- هر زمان که عصبی می‌شود، تمایل دارد بی‌وقفه در مورد موضوعات مختلف پرچانگی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد yak

  1. verb talk
    Synonyms:
    chat gossip chatter jabber jaw gab yap babble prattle blather run on yammer clack tattle confabulate
  1. noun, verb talk a lot
    Synonyms:
    chat talk chatter gossip gab jaw babble prattle jabber run on blather clack yammer prate confabulate tattle

ارجاع به لغت yak

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/yak

لغات نزدیک yak

پیشنهاد بهبود معانی