با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Confabulate

ˌkənˈfæbjʊleɪt ˌkənˈfæbjʊleɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - intransitive
صحبت کردن، درد دل کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confabulate

  1. verb To engage in spoken exchange
    Synonyms: confab, chat, visit, converse, discourse, speak, chew-the-fat, confer, shoot-the-breeze, talk, chitchat, chit-chat, chatter, chaffer, natter, gossip, jaw, claver, consult

ارجاع به لغت confabulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confabulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confabulate

لغات نزدیک confabulate

پیشنهاد بهبود معانی