امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Consult

kənˈsʌlt kənˈsʌlt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    consulted
  • شکل سوم:

    consulted
  • سوم‌شخص مفرد:

    consults
  • وجه وصفی حال:

    consulting
  • شکل جمع:

    consults

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
هم‌فکری کردن، رایزنی کردن، کنکاش کردن، مشورت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I have to consult my father first.
- اول باید با پدرم مشورت بکنم.
- You must consult your own wishes in this matter.
- در این مورد باید از خواسته‌های خود پیروی کنید.
verb - intransitive
مشاوره دادن، مشورت کردن
- the Chinese commander ... consulted with the guide
- (نظامی گنجوی) سپه‌دار چین ... سگالش‌گری کرد با رهنمای
noun countable
مشاوره، راهنمایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد consult

  1. verb ask, confer
    Synonyms: argue, ask advice of, be closeted with, brainstorm, call in, cogitate, collogue, commune, compare notes, confab, confabulate, consider, debate, deliberate, discuss, examine, flap, groupthink, huddle, interrogate, interview, kick ideas around, negotiate, parlay, pick one’s brains, powwow, put heads together, question, refer to, regard, respect, review, seek advice, seek opinion of, take account of, take a meeting, take counsel, talk over, toss ideas around, treat, turn to

لغات هم‌خانواده consult

ارجاع به لغت consult

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consult» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consult

لغات نزدیک consult

پیشنهاد بهبود معانی