گذشتهی ساده:
cogitatedشکل سوم:
cogitatedسومشخص مفرد:
cogitatesوجه وصفی حال:
cogitatingاندیشه کردن، ژرفاندیشی کردن، مداقه کردن، در فکر فرو رفتن، سگالیدن، تفکر کردن، تعمق کردن، موشکافی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We sat by the sea cogitating the meaning of life.
ما کنار دریا نشستیم و دربارهی مفهوم زندگی به تفکر پرداختیم.
the doorbell disrupted her cogitation.
زنگ در ژرفاندیشی او را مختل کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cogitate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cogitate