۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Cogitate

ˈkɑːdʒəteɪt ˈkɒdʒɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cogitated
  • شکل سوم:

    cogitated
  • سوم‌شخص مفرد:

    cogitates
  • وجه وصفی حال:

    cogitating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive
اندیشه کردن، ژرف‌اندیشی کردن، مداقه کردن، در فکر فرو رفتن، سگالیدن، تفکر کردن، تعمق کردن، موشکافی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- We sat by the sea cogitating the meaning of life.
- ما کنار دریا نشستیم و درباره‌ی مفهوم زندگی به تفکر پرداختیم.
- the doorbell disrupted her cogitation.
- زنگ در ژرف‌اندیشی او را مختل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cogitate

  1. verb think deeply about
    Synonyms:
    consider think reflect reason contemplate ponder meditate imagine conceive envision envisage deliberate speculate muse ruminate mull over figure kick around brainstorm chew the cud stew over flash on noodle around
    Antonyms:
    ignore

ارجاع به لغت cogitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cogitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cogitate

لغات نزدیک cogitate

پیشنهاد بهبود معانی