با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Glint

ɡlɪnt ɡlɪnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun verb - intransitive adverb
    برق، تلألو، تابش، ظهور آنی، زودگذر، تابیدن، درخشیدن، درخشانیدن، تابانیدن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد glint

  1. noun sparkle
    Synonyms: flash, glance, gleam, glimmer, glitter, look, shine, trace, twinkle

ارجاع به لغت glint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glint

لغات نزدیک glint

پیشنهاد بهبود معانی