آخرین به‌روزرسانی:

Glisten

ˈɡlɪsn ˈɡlɪsn

گذشته‌ی ساده:

glistened

شکل سوم:

glistened

سوم‌شخص مفرد:

glistens

وجه وصفی حال:

glistening

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

درخشیدن، برق زدن، بازتابیدن

Her eyes glistened with tears.

چشمانش از اشک برق زد.

Her oiled face glistened under the sunlight.

صوت چربش زیر نور خورشید می‌درخشید.

noun uncountable

درخشان، درخشش، تابش، درخشندگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Clad in glistening wings, God of Love, strode towards her.

خدای عشق، مزین‌به بال‌های درخشان، به سمت او رفت.

The glisten of sweat on his forehead indicated his intense effort during the workout.

درخشش عرق روی پیشانی‌اش نشان‌از تلاش شدید او در حین تمرین داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد glisten

  1. verb shimmer
    Synonyms:
    shine glow gleam glitter sparkle glimmer flicker flash glint twinkle glance glare scintillate coruscate

سوال‌های رایج glisten

گذشته‌ی ساده glisten چی میشه؟

گذشته‌ی ساده glisten در زبان انگلیسی glistened است.

شکل سوم glisten چی میشه؟

شکل سوم glisten در زبان انگلیسی glistened است.

وجه وصفی حال glisten چی میشه؟

وجه وصفی حال glisten در زبان انگلیسی glistening است.

سوم‌شخص مفرد glisten چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد glisten در زبان انگلیسی glistens است.

ارجاع به لغت glisten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glisten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glisten

لغات نزدیک glisten

پیشنهاد بهبود معانی