معنی carry weight به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی‌ها و نمونه‌جمله

collocation

مهم بودن، اهمیت داشتن، دارای نفوذ بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Age and seniority don't carry any weight with them.

- در نظر آن‌ها سن و ارشدیت مهم نیست.

idiom

مهم بودن، نفوذ داشتن، خر (کسی) رفتن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد carry weight

verb have influence

Synonyms: be influential, count, cut ice, deserve notice, have a hold upon, have a lot to do with, have the upper hand, have weight, tell, weigh, weigh heavy

ارجاع به لغت carry weight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «carry weight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/carry-weight

لغات نزدیک carry weight

- carry the day
- carry through
- carry weight
- carry-cot
- carryall

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند