فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dazzle

ˈdæzl ˈdæzl

گذشته‌ی ساده:

dazzled

شکل سوم:

dazzled

سوم‌شخص مفرد:

dazzles

وجه وصفی حال:

dazzling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb C2

خیره کردن، تابش یا روشنی خیره‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She was dazzled by the headlights.

نور چراغ اتومبیل‌ها، او را خیره کرد.

her dazzling beauty

زیبایی خیره‌کننده‌ی او

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The palace's ornaments dazzled me.

تزیینات کاخ چشم‌های مرا خیره کرد.

The children were transported by the dazzle of the fireworks.

درخشش آتش‌بازی بچه‌ها را به عالم دیگری برد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dazzle

  1. verb confuse, amaze
    Synonyms:
    surprise amaze confuse impress excite daze overwhelm astonish fascinate stupefy overpower blind blur awe bowl over hypnotize bedazzle strike dumb glitz razzle-dazzle
    Antonyms:
    bore

ارجاع به لغت dazzle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dazzle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dazzle

لغات نزدیک dazzle

پیشنهاد بهبود معانی