اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله، اشتعال معکوس، بازگشت شعله (شعلهای که بهطور معکوس از لولهی توپ و کوره و غیره خارج شود)
He had to be careful to avoid a flareback while firing the cannon.
باید دقت میکرد که هنگام شلیک توپ از اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله جلوگیری کند.
a sudden flareback
اشتعال معکوس ناگهانی
بازرخداد، عود، بازگشت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a flareback of winter in May
بازرخداد زمستان در ماه مه
the flareback of pain in his leg
عود درد در پایش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flareback» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flareback