امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Redundancy

rɪˈdʌndənsi rɪˈdʌndənsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    redundancies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1
انگلیسی بریتانیایی اخراج به‌دلیل بی‌نیازی، تعدیل نیرو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The redundancy process was handled the management.
- مدیریت فرایند تعدیل نیرو را انجام داد.
- The team worked efficiently to avoid redundancy.
- این تیم برای جلوگیری از اخراج به‌دلیل بی‌نیازی به‌طور مؤثر کار کرد.
noun countable uncountable
زیادی بودن، زائد بودن
- The redundancy of having two identical departments was a waste of resources for the organization.
- مازاد بودن دو بخش یکسان اتلاف منابع برای سازمان بود.
- The redundancy of having two identical copies of the report was a waste of resources.
- زیادی بودن دو نسخه‌ی یکسان از گزارش اتلاف منابع بود.
noun countable uncountable
زبان‌شناسی حشو قبیح، (اظهار یا جمله) بخش زائد
- The redundancy in his writing made the essay difficult to read.
- حشو قبیح در نوشته‌های او خواندن مقاله را دشوار می‌کرد.
- Eliminating redundancy in your speech can make your message clearer.
- حذف بخش زائد در گفتار می‌تواند پیام شما را واضح‌تر کند.
noun
افزونگی (قرار دادن زیربخش‌های مشابه در یک سامانه به‌صورت موازی به طوری که عملکرد کلی سامانه در شرایط اضطرار یا خطا تضمین شود)
- The redundancy in the airplane's navigation system ensured a safe landing in case of any failures.
- افزونگی در سیستم ناوبری هواپیما فرود ایمن در صورت بروز هر گونه خرابی را تضمین می‌کرد.
- The redundancy of emergency exits in the building provided multiple escape routes in case of a fire.
- افزونگی خروجی‌های اضطراری در ساختمان، مسیرهای فرار متعددی در صورت آتش‌سوزی را فراهم می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد redundancy

  1. noun Words or the use of words in excess of those needed for clarity or precision
    Synonyms:
    verbosity pleonasm prolixity tautology verbiage verboseness wordiness superfluity diffuseness diffusion long-windedness attrition circumlocution copiosity macrology overabundance redundance periphrasis profusion windiness superabundance wordage supererogation
  1. adjective
    Synonyms:
    excessive exuberant immaterial long-winded otiose pleonastic prolix redundant superabundant supererogative supererogatory superfluous tautological tautologous verbose

ارجاع به لغت redundancy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «redundancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/redundancy

لغات نزدیک redundancy

پیشنهاد بهبود معانی