شکل جمع:
redundanciesانگلیسی بریتانیایی اخراج بهدلیل بینیازی، تعدیل نیرو
The redundancy process was handled the management.
مدیریت فرایند تعدیل نیرو را انجام داد.
The team worked efficiently to avoid redundancy.
این تیم برای جلوگیری از اخراج بهدلیل بینیازی بهطور مؤثر کار کرد.
زیادی بودن، زائد بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The redundancy of having two identical departments was a waste of resources for the organization.
مازاد بودن دو بخش یکسان اتلاف منابع برای سازمان بود.
The redundancy of having two identical copies of the report was a waste of resources.
زیادی بودن دو نسخهی یکسان از گزارش اتلاف منابع بود.
زبانشناسی حشو قبیح، (اظهار یا جمله) بخش زائد
The redundancy in his writing made the essay difficult to read.
حشو قبیح در نوشتههای او خواندن مقاله را دشوار میکرد.
Eliminating redundancy in your speech can make your message clearer.
حذف بخش زائد در گفتار میتواند پیام شما را واضحتر کند.
افزونگی (قرار دادن زیربخشهای مشابه در یک سامانه بهصورت موازی به طوری که عملکرد کلی سامانه در شرایط اضطرار یا خطا تضمین شود)
The redundancy in the airplane's navigation system ensured a safe landing in case of any failures.
افزونگی در سیستم ناوبری هواپیما فرود ایمن در صورت بروز هر گونه خرابی را تضمین میکرد.
The redundancy of emergency exits in the building provided multiple escape routes in case of a fire.
افزونگی خروجیهای اضطراری در ساختمان، مسیرهای فرار متعددی در صورت آتشسوزی را فراهم میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «redundancy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/redundancy