با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Circumlocution

ˌsɜrːkəmləˈkjuːʃn ˌsɜːkəmləˈkjuːʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable formal
بیان غیرمستقیم، پیچاندن کلام و سخن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The politician's circumlocution kept him from making any direct promises.
- پیچاندن سخن سیاست‌مدار، او را از دادن هرگونه وعده‌ی مستقیم باز داشت.
- His constant use of circumlocution in his speech made it difficult to understand his true message.
- استفاده‌ی مداوم او از بیان غیرمستقیم در سخنرانی، درک پیام واقعی او را دشوار می‌کرد.
noun countable uncountable
طول و تفصیل در کلام، درازگویی، اطناب
- The author's circumlocution added depth and complexity to her writing.
- اطناب نویسنده به نوشته‌ی او عمق و پیچیدگی می‌بخشد.
- The writer's excessive use of circumlocution in his novel made the storyline hard to follow.
- استفادهی بیش‌از حد نویسنده از درازگویی در رمانش باعث شد که دنبال کردن خط داستانی سخت شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد circumlocution

  1. noun indirect speech
    Synonyms: beating around the bush, circumambages, diffuseness, discursiveness, euphemism, gassiness, indirectness, periphrase, periphrasis, pleonasm, prolixity, roundabout, tautology, verbal evasion, verbality, verbiage, wordiness
    Antonyms: conciseness, directness, straightforwardness, terseness

ارجاع به لغت circumlocution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circumlocution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/circumlocution

لغات نزدیک circumlocution

پیشنهاد بهبود معانی