مفتضح کردن، تهمت ناروا زدن به، رسوا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His cruel treatment of his children was absolutely scandalizing.
رفتار ستمگرانهی او با فرزندانش کاملاً مشمئزکننده بود.
I was scandalized to hear that the old mosque was torn down.
وقتی شنیدم که آن مسجد قدیمی را خراب کردهاند، احساس انزجار کردم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scandalize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scandalize