فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Calumniate

kəˈlʌmnɪeɪt kəˈlʌmnɪeɪt

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

افترا زدن، بهتان زدن به، بدنام کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

This newspaper tried to calumniate the leader of our party.

این روزنامه در صدد بود که به رهبر حزب ما تهمت بزند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد calumniate

  1. verb to make defamatory statements about
    Synonyms:
    defame slander malign vilify accuse smear libel denigrate slur asperse blacken revile scandalize traduce sully besmirch smirch backbite tear down blaspheme
  1. verb to make maliciously or knowingly false statements about.
    Synonyms:
    malign

ارجاع به لغت calumniate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «calumniate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/calumniate

لغات نزدیک calumniate

پیشنهاد بهبود معانی