گذشتهی ساده:
dotedشکل سوم:
dotedسومشخص مفرد:
dotesشیفته، عاشق، واله (بیشازحد یا نابخردانه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Doting mothers end up spoiling their children.
مادرهای شیفته بچههای خود را لوس میکنند.
He was a doting husband, always putting his wife's needs first.
او شوهری واله بود و همیشه نیازهای همسرش را در اولویت قرار میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «doting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doting