فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Doting

ˈdoʊtɪŋ ˈdəʊtɪŋ

گذشته‌ی ساده:

doted

شکل سوم:

doted

سوم‌شخص مفرد:

dotes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

شیفته، عاشق، واله (بیش‌ازحد یا نابخردانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Doting mothers end up spoiling their children.

مادرهای شیفته بچه‌های خود را لوس می‌کنند.

He was a doting husband, always putting his wife's needs first.

او شوهری واله بود و همیشه نیازهای همسرش را در اولویت قرار می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد doting

  1. adjective indulgent; serving
    Synonyms:
    loving affectionate fond devoted adoring struck fascinated silly foolish simple fatuous lovesick lovesome
    Antonyms:
    neglect negligence ignorance

ارجاع به لغت doting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doting

لغات نزدیک doting

پیشنهاد بهبود معانی