با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Fast Food

ˈfæst ˈfuːd fɑːst fuːd
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): fast-food

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2
غذا و آشپزی غذای فوری، فست‌فود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The popularity of fast food has increased rapidly in recent years.
- محبوبیت غذای فوری در سال‌های اخیر به‌سرعت افزایش یافته است.
- Eating too much fast food can lead to health problems such as obesity and heart disease.
- مصرف بیش‌ازحد فست‌فود می‌تواند منجر به امراضی مانند چاقی و بیماری قلبی شود.
- I try to avoid eating fast food because it's not very healthy.
- سعی می‌کنم از خوردن غذای فوری اجتناب کنم چون چندان سالم نیست.
adjective
مربوط به غذای فوری، مربوط به فست‌فود
- Fast-food restaurants have become a popular choice for those who are always on the go.
- رستوران‌های غذای فوری برای کسانی که همیشه در حال حرکت هستند، به انتخابی محبوب تبدیل شده است.
- The fast-food industry has been growing rapidly in recent years.
- صنعت فست‌فود در سال‌های اخیر به‌سرعت در حال رشد بوده است.
- I'm not a fan of fast-food restaurants.
- طرفدار رستوران‌های فست‌فود نیستم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fast food

  1. noun inexpensive food prepared and served quickly
    Synonyms: convenience food, junk food
    Antonyms: slow food

ارجاع به لغت fast food

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fast food» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fastfood

لغات نزدیک fast food

پیشنهاد بهبود معانی