آخرین به‌روزرسانی:

Fodder

ˈfɑːdər ˈfɒdə

معنی

noun verb - transitive

علوفه، علف ستور، علوفه دادن، غذا دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fodder

  1. noun animal feed
    Synonyms:
    food grain feed meal forage provisions hay grass corn straw animal food pasturage grub vittles silage barley

ارجاع به لغت fodder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fodder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fodder

لغات نزدیک fodder

پیشنهاد بهبود معانی