شکل جمع:
haysعلوفهی خشک
The cows gathered around the hay feeder, eagerly awaiting their meal.
گاوها دور جای علوفهی خشک جمع شده بودند و مشتاقانه منتظر غذای خود بودند.
He stacked bales of hay in the barn to feed his livestock during the winter.
او برای تغذیهی دامهایش در زمستان، عدلهای یونجه را در انبار روی هم چید.
پاداش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The hardworking employee was given the hay for his exceptional performance.
به این کارمند سختکوش به دلیل عملکرد استثناییاش پاداش داده شد.
The dog eagerly awaited his daily hay.
سگ مشتاقانه منتظر پاداش روزانهاش بود.
رختخواب (معمولاً برای اشاره به محل انجام سکس)
After a long day of work, all I wanted to do was collapse into the hay and sleep.
بعد از یک روز کاری طولانی، تنها کاری که میخواستم انجام دهم این بود که در رختخواب بخزم و بخوابم.
Let's go to the hay.
بیا بریم توی رختخواب.
چندرغاز، پشیز، پول کم
A hundred dollars ain't hay.
صد دلار چندرغاز نیست.
Can you lend me a hay? I need to buy a bus ticket.
آیا میتونی به من پول کمی قرض بدی؟ من باید بلیت اتوبوس بگیرم.
خشک کردن و انبار کردن (یونجه و مانند آن)
The farmer hayed in the fields all afternoon to prepare for the winter months.
کشاورز تمام بعدازظهر در مزارع یونجه را خشک و انبار میکرد تا برای ماههای زمستان آماده شود.
We need to hay the meadow before the rain comes tomorrow.
باید قبل از اینکه فردا باران بیاید، علفزار را خشک و انبار کنیم.
علوفهی خشک دادن
I need to hay the horses.
باید به اسبها علوفهی خشک بدهم.
He hays his cattle every morning.
او هر روز صبح به دامهایش علوفهی خشک میدهد.
1- علوفه را زدن و در آفتاب پهن کردن 2- از فرصت استفاده کردن
1- علوفه را زدن و در آفتاب پهن کردن 2- از فرصت استفاده کردن
از چیزی به سود خود استفاده کردن، فرصت را غنیمت شمردن
تا تنور داغ است نان را بچسبان، از فرصت استفاده کن
(عامیانه) جماع
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hay» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hay