( swathe ) ردپا، ردیف باریک، راه باریک، اثر ماشین چمنزنی، پیچیدن، قنداق کردن، نوار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our army took another swath of the enemy's territory.
ارتش ما یک نواره دیگر از سرزمین دشمن را گرفت.
با سروصدا و زرقوبرق زیاد نمایش دادن، جلب نظر کردن، موجب خرابی یا دگرگونی زیاد شدن، تأثیر گسترده داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «swath» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swath