فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Swatch

swɑːtʃ swɒtʃ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

مسطوره‌ی پارچه، نمونه‌ی پارچه

I went to the store and picked out a few swatches to choose from for my new curtains.

به مغازه رفتم و چند نمونه‌ی پارچه برداشتن تا از بین آن‌ها برای پرده‌های جدیدم انتخاب کنم.

The interior designer presented a variety of swatches for the client.

طراح داخلی چندین نمونه‌ی پارچه را به مشتری نشان داد.

noun countable

وصله، قطعه، تکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun countable

تعداد کم، کمی، اندکی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swatch

  1. noun a representative
    Synonyms:
    sample pattern fragment

ارجاع به لغت swatch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swatch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swatch

لغات نزدیک swatch

پیشنهاد بهبود معانی