Corn

kɔːrn kɔːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    corns
  • noun uncountable B1
    انگلیسی بریتانیایی غَله (دانه‌ی گیاهانی مانند گندم، ذرت، برنج و جو که می‌توان از آن‌ها برای تولید آرد استفاده کرد)
    • - Corn is made into flour and bread.
    • - غله تبدیل به آرد و نان می‌شود.
    • - The birds were looking for grains of corn.
    • - پرندگان دنبال دانه‌های غله می‌گشتند.
    • - overseas corn markets
    • - بازارهای غله‌ی برون‌مرزی
    • - corn bread
    • - نان ذرت
    • - barley-corn
    • - دانه‌ی جو
  • noun uncountable
    انگلیسی آمریکایی گیاه‌شناسی ذرت، (معادل این واژه در انگلیسی بریتانیایی maize است)
    • - Cornfields cover most of the state of Iowa.
    • - کشتزارهای ذرت بیشتر ایالت آیووا را فرا می‌گیرد.
    • - to corn a horse
    • - به اسب ذرت دادن
  • noun uncountable
    انگلیسی آمریکایی غذا و آشپزی گیاه‌شناسی دانه‌ی ذرت، (معادل این واژه در انگلیسی بریتانیایی sweetcorn است)
  • verb - transitive
    دانه‌دانه کردن، نمک زدن
    • - to corn gunpowder
    • - باروت را به صورت دانه‌دانه در آوردن
    • - corned beef
    • - گوشت گاو نمک‌زده
    • - Her novel degenerates into corn.
    • - رمان او تدریجاً منحط شده و به‌طور تحمل‌ناپذیری مبتذل می‌شود.
    • - pepper-corn
    • - دانه‌ی فلفل
  • noun countable
    پزشکی میخچه
    • - He had a bad corn on his left foot.
    • - او میخچه‌ی بدی بر کف پای چپش داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد corn

  1. noun Tall annual cereal grass bearing kernels on large ears: widely cultivated in America in many varieties; the principal cereal in Mexico and Central and South America since pre-Columbian times
    Synonyms: maize, indian-corn, grain, clavus, sweet-corn, callosity, green corn, chiropody, field-corn, cob, ear, corn-on-the-cob, indian, hominy, kernel, popcorn, mealie, mealy, nubbin, papilloma, samp, zea-mays
  2. verb To keep
    Synonyms: cure, salt, pickle, dry-salt
  3. noun Whiskey distilled from a mash of not less than 80 percent corn
    Synonyms: corn-whiskey, corn whisky
  4. noun Ears of corn that can be prepared and served for human food
    Synonyms: edible corn

ارجاع به لغت corn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corn

لغات نزدیک corn

پیشنهاد بهبود معانی