هندی، هندوستانی، وابسته به هندیها
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
She wore an Indian sari to the wedding.
او در عروسی ساری هندی پوشید.
My best friend is an Indian and we have known each other since childhood.
بهترین دوست من هندوستانی است و از کودکی همدیگر را میشناسیم.
قدیمی ناپسند سرخپوست بومی آمریکایی (در ابتدا به آنان هندیهای آمریکایی نیز گفته میشد.)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Indian tribe lived in harmony with nature.
قبیلهی سرخپوستان در سازگاری با طبیعت زندگی میکردند.
The museum had many artifacts from various Indian tribes on display.
در این موزه آثار بسیاری از قبایل مختلف سرخپوستان بومی آمریکایی به نمایش گذاشته شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indian» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indian