با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Indian

ˈɪndiən ˈɪndiən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
هندی، هندوستانی، وابسته به هندی‌ها

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She wore an Indian sari to the wedding.
- او در عروسی ساری هندی پوشید.
- My best friend is an Indian and we have known each other since childhood.
- بهترین دوست من هندوستانی است و از کودکی همدیگر را می‌شناسیم.
adjective noun countable
قدیمی ناپسند سرخ‌پوست بومی آمریکایی (در ابتدا به آنان هندی‌های آمریکایی نیز گفته می‌شد.)
- The Indian tribe lived in harmony with nature.
- قبیله‌ی سرخ‌پوستان در سازگاری با طبیعت زندگی می‌کردند.
- The museum had many artifacts from various Indian tribes on display.
- در این موزه آثار بسیاری از قبایل مختلف سرخ‌پوستان بومی آمریکایی به نمایش گذاشته شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indian

  1. adjective Of or pertaining to American Indians or their culture or languages
    Synonyms: native-american, american-indian, west-indian, antillean, aboriginal-american, amerind, pre-columbian, amerindian, prehistoric American, Amerindic
  2. noun American native
    Synonyms: american-indian, native-american, amerindian, Homo Americanus, amerind, American aborigine, Amerindian language, American-Indian language
  3. noun A native of India
    Synonyms: South Asian, hindu, hindustani, bengali, punjabi, maratha, rajput, dravidian, indo-aryan, brahmin, kshatriya, sudra

ارجاع به لغت indian

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indian

لغات نزدیک indian

پیشنهاد بهبود معانی