با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Cob

kɑːb kɒb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cobs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
گیاه‌شناسی چوب ذرت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The cob is the part of the maize plant that contains the grain.
- چوب ذرت بخشی از گیاه ذرت است که حاوی دانه است.
- When harvesting maize, farmers carefully remove the cobs from the plants.
- هنگام برداشت ذرت، کشاورزان با احتیاط چوب‌های ذرت را از گیاهان جدا می‌کنند.
noun countable
جانورشناسی اسب پاکوتاه
- The cob raced ahead of the other horses.
- اسب پاکوتاه جلوتر از اسب‌های دیگر دوید.
- The young girl was thrilled to finally ride a cob during her equestrian lesson.
- دختر جوان از اینکه سرانجام در درس سوارکاری‌اش سوار اسب پاکوتاه شد، هیجان‌زده شد.
noun countable
جانورشناسی قوی نر
- The cob gracefully glided across the serene lake.
- قوی نر به‌زیبایی در دریاچه‌ی آرام حرکت کرد.
- We observed a beautiful cob protecting his mate.
- قوی نر زیبایی را مشاهده کردیم که از جفتش محافظت می‌کرد.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی غذا و آشپزی نان گرد (کوچک)
- I bought a delicious cob from the bakery this morning.
- امروز صبح نان گرد خوشمزه‌ای از نانوایی خریدم.
- The smell of freshly baked cobs filled the kitchen.
- بوی نان‌های گرد تازه‌پخته‌شده آشپزخانه را پر کرده بود.
noun singular uncountable
کسب‌وکار پایان روز کاری (COB) (close of business)
- We need to finalize the budget before COB.
- ما باید پیش از پایان روز کاری بودجه را نهایی کنیم.
- Please submit your report by COB.
- لطفاً گزارش خود را تا پایان روز کاری ارسال کنید.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی توده، تکه
- The children built a tall tower using cobs of blocks.
- بچه‌ها با استفاده از توده‌ برج بلندی ساختند.
- A tiny cob of chewing gum stuck to the bottom of my shoe.
- یک تکه‌ی کوچک آدامس به ته کفشم چسبیده بود.
noun
انگلیسی بریتانیایی کاهگل (مخلوطی از خاک رس نسوخته و کاه که برای ساخت دیوار خانه‌های کوچک در انگلستان از آن استفاده می‌شود)
- Cob is a durable material made from clay and straw.
- کاهگل ماده‌ای بادوام است که از خاک رس و کاه درست می‌شود.
- Using cob adds unique charm to any small house design.
- استفاده از کاهگل جذابیت بی‌نظیری به طراحی هر خانه‌ی کوچکی می‌بخشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cob

  1. noun Nut of any of several trees of the genus Corylus
    Synonyms: hazelnut, filbert, ambler, galloper, cobnut, racker, single-footer
  2. noun White gull having a black back and wings
    Synonyms: black-backed gull, great-black-backed-gull, larus-marinus

ارجاع به لغت cob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cob

لغات نزدیک cob

پیشنهاد بهبود معانی