فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Straw

strɒː strɔː

شکل جمع:

straws

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1

کاه، حصیر، پوشال، خس

The horse happily munched on the straw in its stall.

اسب باخوش‌حالی از کاهی که در طویله‌اش بود، می‌خورد.

a straw-filled mattress

تشک پرشده از کاه

noun countable C2

نی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

to drink milk through a straw

با نی شیر نوشیدن

I prefer to use a metal straw to reduce waste.

من ترجیح می‌دهم از نی فلزی برای کاهش مواد دورریختنی استفاده کنم.

adjective noun countable uncountable

(الیاف) حصیری، قیطان، ساخته‌شده از نی

She carefully wove a colorful straw hat for the summer.

او به‌دقت یک کلاه حصیری رنگارنگ برای تابستان بافت.

The artisan expertly braided the straw to create a beautiful basket.

استاد به‌طرز ماهرانه‌ای نی را بافت تا یک سبد زیبا ایجاد کند.

adjective noun countable

(چیزی) کم‌ارزش، بی‌اهمیت، (مجازاً) پشیز

I don't care a straw.

اصلاً به آن چیز کم‌ارزش اهمیت نمی‌دهم.

His opinion is not worth a straw.

عقیده‌ی او پشیزی هم نمی‌ارزد.

adjective noun uncountable

رنگ زرد کهربایی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی رنگ

مشاهده

The walls of the cottage were painted in a warm, straw hue.

دیوارهای کلبه با رنگی گرم و زرد کهربایی رنگ‌آمیزی شده بود.

The wine had a straw hue, indicating its age.

این شراب رنگ کهربایی داشت که نشان‌دهنده‌ی سن آن بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد straw

  1. noun a variable yellow tint; dull yellow, often diluted with white
    Synonyms:
    pale yellow ocher flaxen primrose hay wheat stubble chaff husk stalk stem fodder silage litter mulch shuck culm tatami platting sennet signal indication evidence attempt try anything be desperate make a hopeless attempt panic
  1. noun a thin paper or plastic tube used to suck liquids into the mouth
    Synonyms:
    drinking-straw
  1. verb spread by scattering ( is archaic)
    Synonyms:
    strew

Idioms

straw in the wind

نشانه‌ای از آینده که احتمال دارد به وقوع بپیوندد، اشاره‌ای جزئی به تحولات احتمالی آینده

grasp (or clutch or catch) at a straw

به هر دری زدن، تلاش مذبوحانه کردن

the last straw (that breaks the camel's back)

آخرین کاه (که کمر شتر را می‌شکند)، رسیدن کارد به استخوان، تجاوز از حد

make bricks without straw

بدون وسایل لازم اقدام به کاری کردن

not worth a damn (or a straw etc.)

کاملاً بی‌ارزش

Idioms بیشتر

the last straw

تیر خلاص، موردی که باعث می‌شود کارد به استخوان برسد (آخرین کار از مجموعه‌ای از کارها که دیگر برای فرد قابل‌ تحمل نیست و کاسه‌ی صبر او را لبریز می‌کند)

ارجاع به لغت straw

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «straw» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/straw

لغات نزدیک straw

پیشنهاد بهبود معانی