شکل جمع:
preservationsنگهداری، حفاظت، حفظ، پاساری، نیکداری، ایمنداشت، صیانت، مراقبت، مواظبت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
be in good state of preservation
خوب نگهداری شده بودن
to put a preservation order on somebody
(در بریتانیا) (ساختمان) در شمار آثار ملی قرار دادن، فرمان منبع تخریب...را صادر کردن
the preservation of natural resources
حفظ منابع طبیعی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «preservation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/preservation