Preservation

ˌprezərˈveɪʃn ˌprezəˈveɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    preservations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
نگهداری، حفاظت، حفظ، پاساری، نیکداری، ایمن‌داشت، صیانت، مراقبت، مواظبت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- be in good state of preservation
- خوب نگه‌داری شده بودن
- to put a preservation order on somebody
- (در بریتانیا) (ساختمان) در شمار آثار ملی قرار دادن، فرمان منبع تخریب...را صادر کردن
- the preservation of natural resources
- حفظ منابع طبیعی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد preservation

  1. noun maintenance, protection
    Synonyms: canning, care, conservancy, conservation, curing, defense, evaporation, freezing, guard, guardianship, keeping, perpetuation, pickling, preserval, refrigeration, safeguard, safeguarding, safekeeping, safety, salvation, saving, security, shield, storage, support, sustentation, tanning, upholding, ward
    Antonyms: destruction, ruin

ارجاع به لغت preservation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preservation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preservation

لغات نزدیک preservation

پیشنهاد بهبود معانی