آخرین به‌روزرسانی:

Aggrieved

əˈɡriːvd əˈɡriːvd

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

آزرده، محنت‌رسیده ،مغموم ، ستمدیده، محروم(شده) از حق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

They felt aggrieved at not being allowed to enter.

از اینکه به آنان اجازه‌ی ورود داده نشد، احساس رنجیدگی کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aggrieved

  1. adjective very distressed
    Synonyms:
    unhappy depressed sad saddened hurt pained disturbed harmed injured afflicted grieving wronged oppressed peeved persecuted woeful
    Antonyms:
    happy pleased

ارجاع به لغت aggrieved

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aggrieved» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aggrieved

لغات نزدیک aggrieved

پیشنهاد بهبود معانی