گذشتهی ساده:
exacerbatedشکل سوم:
exacerbatedسومشخص مفرد:
exacerbatesوجه وصفی حال:
exacerbatingبدتر کردن، وخیمتر کردن، تشدید کردن، حاد کردن (موقعیت و بیماری و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Drought exacerbated the situation.
خشکسالی وضع را بدتر کرد.
The lack of sleep tends to exacerbate my anxiety.
کمبود خواب باعث تشدید اضطراب من میشود.
Ignoring the problem will exacerbate the problem in the long run.
نادیده گرفتن مشکل در درازمدت مشکل را حاد میکند.
The noise exacerbated my headache.
سروصدا سردرد مرا وخیمتر کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exacerbate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exacerbate