امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pension

ˈpenʃən ˈpenʃən ˈpenʃən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pensioned
  • شکل سوم:

    pensioned
  • سوم‌شخص مفرد:

    pensions
  • وجه وصفی حال:

    pensioning
  • شکل جمع:

    pensions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
حقوق بازنشستگی، مقرری، مزد، حقوق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Her pension amounts to $2000 per month.
- حقوق بازنشستگی او بالغ بر ماهی دو هزار دلار است.
- She went to the company to draw her pension.
- او به شرکت رفت تا حقوقش را بگیرد.
noun countable
پانسیون
verb - transitive
بازنشسته کردن، مستمری دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pension

  1. noun benefits paid after retirement
    Synonyms: allowance, annuity, gift, grant, IRA, payment, premium, retirement account, reward, social security, subsidy, subvention, superannuation, support

Phrasal verbs

  • pension off

    بازنشسته کردن (با حقوق)

ارجاع به لغت pension

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pension» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pension

لغات نزدیک pension

پیشنهاد بهبود معانی