گذشتهی ساده:
pensionedشکل سوم:
pensionedسومشخص مفرد:
pensionsوجه وصفی حال:
pensioningشکل جمع:
pensionsحقوق بازنشستگی، مقرری، مزد، حقوق
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
Her pension amounts to $2000 per month.
حقوق بازنشستگی او بالغ بر ماهی دو هزار دلار است.
She went to the company to draw her pension.
او به شرکت رفت تا حقوقش را بگیرد.
بازنشسته کردن، مستمری دادن
بازنشسته کردن (با حقوق)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pension» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pension