فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pension

ˈpenʃən ˈpenʃən ˈpenʃən

گذشته‌ی ساده:

pensioned

شکل سوم:

pensioned

سوم‌شخص مفرد:

pensions

وجه وصفی حال:

pensioning

شکل جمع:

pensions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

حقوق بازنشستگی، مقرری، مزد، حقوق

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

Her pension amounts to $2000 per month.

حقوق بازنشستگی او بالغ بر ماهی دو هزار دلار است.

She went to the company to draw her pension.

او به شرکت رفت تا حقوقش را بگیرد.

noun countable

پانسیون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
verb - transitive

بازنشسته کردن، مستمری دادن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pension

  1. noun benefits paid after retirement
    Synonyms:
    payment allowance support social security annuity reward grant subsidy premium gift retirement account superannuation IRA subvention

Phrasal verbs

pension off

بازنشسته کردن (با حقوق)

ارجاع به لغت pension

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pension» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pension

لغات نزدیک pension

پیشنهاد بهبود معانی