آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Finance

fəˈnæns / / ˈfaɪnæns fəˈnæns / / ˈfaɪnæns ˈfaɪnæns / / fəˈnæns ˈfaɪnæns / / fəˈnæns

گذشته‌ی ساده:

financed

شکل سوم:

financed

سوم‌شخص مفرد:

finances

وجه وصفی حال:

financing

شکل جمع:

finances

معنی finance | جمله با finance

noun uncountable B2

اقتصاد مالیه، دارایی، امور مالی (مدیریت)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

Corporate finance deals with how companies manage their money.

امور مالی شرکت‌ها با نحوه‌ی مدیریت پول در شرکت‌ها سروکار دارد.

The finance minister introduced a new tax policy.

وزیر دارایی، سیاست مالیاتی جدیدی معرفی کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Ministry of Finance

وزارت دارایی

Minister of Finance

وزیر دارایی

noun uncountable

اقتصاد علم مالیه، علم دارایی، اداره‌ی امور مالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She is studying finance at Harvard university.

او در دانشگاه هاروارد رشته امور مالی می‌خواند.

He is in charge of banking and finance.

او امور بانکی و مالی را سرپرستی می‌کند.

noun plural

اقتصاد وضع مالی، امکانات مالی، بنیه‌ی مالی، پول، دارایی، سرمایه، بودجه

My personal finances were in need of an immediate remedy.

اوضاع مالی من نیاز به چاره‌ی فوری داشت.

The country's finances were in disarray.

اوضاع مالی کشور دست‌خوش نابه‌سامانی شده بود.

verb - transitive B2

اقتصاد بودجه‌ی چیزی را تأمین کردن، هزینه‌ی چیزی را پرداختن، سرمایه‌ی چیزی را گذاشتن، پول چیزی را دادن

The government does not have enough money to finance road building.

دولت برای تأمین هزینه‌های راه‌سازی پول کافی ندارد.

We financed our new home through a bank.

ما از طریق یک بانک برای خانه‌ی جدید خود تأمین هزینه کردیم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد finance

  1. noun economic affairs
    Synonyms:
    money business economics commerce financial affairs money management banking investment accounts
  1. verb offer loan money; set up in business
    Synonyms:
    back support fund sponsor subsidize stake bank underwrite endow capitalize bankroll promote float guarantee provide funds loan pay for put up money raise dough patronize prime the pump grubstake pick up the tab pick up the check go for provide security juice lay on one loan shark
    Antonyms:

لغات هم‌خانواده finance

  • verb - transitive
    finance

سوال‌های رایج finance

گذشته‌ی ساده finance چی میشه؟

گذشته‌ی ساده finance در زبان انگلیسی financed است.

شکل سوم finance چی میشه؟

شکل سوم finance در زبان انگلیسی financed است.

شکل جمع finance چی میشه؟

شکل جمع finance در زبان انگلیسی finances است.

وجه وصفی حال finance چی میشه؟

وجه وصفی حال finance در زبان انگلیسی financing است.

سوم‌شخص مفرد finance چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد finance در زبان انگلیسی finances است.

ارجاع به لغت finance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «finance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/finance

لغات نزدیک finance

پیشنهاد بهبود معانی