آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ مرداد ۱۴۰۴

    Finance

    fəˈnæns / / ˈfaɪnæns fəˈnæns / / ˈfaɪnæns ˈfaɪnæns / / fəˈnæns ˈfaɪnæns / / fəˈnæns

    گذشته‌ی ساده:

    financed

    شکل سوم:

    financed

    سوم‌شخص مفرد:

    finances

    وجه وصفی حال:

    financing

    شکل جمع:

    finances

    معنی finance | جمله با finance

    noun uncountable B2

    اقتصاد مالیه، دارایی، امور مالی (مدیریت)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

    مشاهده

    Corporate finance deals with how companies manage their money.

    امور مالی شرکت‌ها با نحوه‌ی مدیریت پول در شرکت‌ها سروکار دارد.

    The finance minister introduced a new tax policy.

    وزیر دارایی، سیاست مالیاتی جدیدی معرفی کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Ministry of Finance

    وزارت دارایی

    Minister of Finance

    وزیر دارایی

    noun uncountable

    اقتصاد علم مالیه، علم دارایی، اداره‌ی امور مالی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    She is studying finance at Harvard university.

    او در دانشگاه هاروارد رشته امور مالی می‌خواند.

    He is in charge of banking and finance.

    او امور بانکی و مالی را سرپرستی می‌کند.

    noun plural

    اقتصاد وضع مالی، امکانات مالی، بنیه‌ی مالی، پول، دارایی، سرمایه، بودجه

    My personal finances were in need of an immediate remedy.

    اوضاع مالی من نیاز به چاره‌ی فوری داشت.

    The country's finances were in disarray.

    اوضاع مالی کشور دست‌خوش نابه‌سامانی شده بود.

    verb - transitive B2

    اقتصاد بودجه‌ی چیزی را تأمین کردن، هزینه‌ی چیزی را پرداختن، سرمایه‌ی چیزی را گذاشتن، پول چیزی را دادن

    The government does not have enough money to finance road building.

    دولت برای تأمین هزینه‌های راه‌سازی پول کافی ندارد.

    We financed our new home through a bank.

    ما از طریق یک بانک برای خانه‌ی جدید خود تأمین هزینه کردیم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد finance

    1. noun economic affairs
      Synonyms:
      money business economics commerce financial affairs money management banking investment accounts
    1. verb offer loan money; set up in business
      Synonyms:
      back support fund sponsor subsidize stake bank underwrite endow capitalize bankroll promote float guarantee provide funds loan pay for something put up money raise dough patronize prime the pump grubstake pick up the tab pick up the check go for provide security juice lay on one loan shark
      Antonyms:
      take call in

    لغات هم‌خانواده finance

    noun
    finance, financing
    adjective
    financial
    verb - transitive
    finance
    adverb
    financially

    سوال‌های رایج finance

    گذشته‌ی ساده finance چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده finance در زبان انگلیسی financed است.

    شکل سوم finance چی میشه؟

    شکل سوم finance در زبان انگلیسی financed است.

    شکل جمع finance چی میشه؟

    شکل جمع finance در زبان انگلیسی finances است.

    وجه وصفی حال finance چی میشه؟

    وجه وصفی حال finance در زبان انگلیسی financing است.

    سوم‌شخص مفرد finance چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد finance در زبان انگلیسی finances است.

    ارجاع به لغت finance

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «finance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/finance

    لغات نزدیک finance

    • - finallist
    • - finally
    • - finance
    • - finance company
    • - finances
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    واژه سال 2025 دیکشنری ها

    واژه سال 2025 دیکشنری ها

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    hector heinous her crockery herbal here heterograft heritage heredity sprawling bitewing herself his histrionics hockey لذت لندن لخت مات کرلینگ مصلا قوام معجزه‌آسا مغرض ملاط تهوع منصوب موهن اهانت محاوره
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.