فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Financial

faɪˈnænʃl / /fəˈnænʃl faɪˈnænʃl / / fɪˈnænʃl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

اقتصاد مالی، پولی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He was a financial success.

او از نظر مالی موفق بود.

the country's financial affairs

امور مالی کشور

نمونه‌جمله‌های بیشتر

financial Market

بازار مالی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد financial

  1. adjective having to do with money
    Synonyms:
    economic fiscal monetary commercial business pecuniary budgeting banking numbers numeric pocket

لغات هم‌خانواده financial

  • adjective
    financial

ارجاع به لغت financial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «financial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/financial

لغات نزدیک financial

پیشنهاد بهبود معانی