فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Economic

iːkəˈnɑːmɪk ˌekəˈnɒmɪk / / ˌiː-

صفت تفضیلی:

more economic

صفت عالی:

most economic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective uncountable B2

اقتصاد اقتصادی، (مربوط به علم) اقتصاد

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

economic determinism

جبرگرایی اقتصادی

economic development

پیشرفت اقتصادی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

economic problems

مسایل اقتصادی

adjective

مقرون به صرفه، باصرفه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد economic

  1. adjective business-related; financial
    Synonyms:
    financial commercial monetary pecuniary profitable viable productive remunerative solvent fiscal industrial mercantile money-making profit-making bread-and-butter budgetary material

Collocations

economic advancement

پیشرفت اقتصادی، توسعه‌ی اقتصادی، رشد اقتصادی (بهبود و توسعه‌ی وضعیت اقتصادی کشورها یا مناطق که شامل افزایش تولید، درآمد و استانداردهای زندگی است)

لغات هم‌خانواده economic

ارجاع به لغت economic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «economic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/economic

لغات نزدیک economic

پیشنهاد بهبود معانی