فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Viable

ˈvaɪəbl ˈvaɪəbl

صفت تفضیلی:

more viable

صفت عالی:

most viable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

زنده‌ماندنی، زیست‌پذیر، ماندنی، قابل دوام، مناسب رشد و ترقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the viability of this fetus

زیستایی این جنین

a premature but viable infant

کودک زودرس، ولی زنده‌ماندنی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

viable seeds

بذرهای رستنی

a viable economy

یک اقتصاد کامیاب

The skin graft was viable.

پیوند پوست موفقیت‌آمیز بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد viable

  1. adjective reasonable, practicable
    Synonyms:
    possible workable feasible usable doable applicable operable within possibility
    Antonyms:
    impossible unreasonable unpractical unachievable

ارجاع به لغت viable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «viable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/viable

لغات نزدیک viable

پیشنهاد بهبود معانی