فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Operable

ˈɑːpərəbl ˈɒprəbl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

عمل کردنی، عملی

I hope her cancer is operable.

امیدوارم که سرطان او با عمل‌کردن خوب بشود.

adjective

عمل‌پذیر، دایر

The burned factory was made operable again.

کارخانه‌ی حریق‌زده را دوباره آماده‌ی راه‌اندازی کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد operable

  1. adjective possible
    Synonyms:
    doable feasible practicable viable workable achievable obtainable realizable conceivable serviceable

ارجاع به لغت operable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «operable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/operable

لغات نزدیک operable

پیشنهاد بهبود معانی