عمل کردنی، عملی
I hope her cancer is operable.
امیدوارم که سرطان او با عملکردن خوب بشود.
پزشکی قابل علاج و درمان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
عملپذیر، دایر
The burned factory was made operable again.
کارخانهی حریقزده را دوباره آمادهی راهاندازی کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «operable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/operable