آخرین به‌روزرسانی:

Banking

ˈbæŋkɪŋ ˈbæŋkɪŋ

گذشته‌ی ساده:

banked

شکل سوم:

banked

سوم‌شخص مفرد:

banks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2

بانکداری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

His B.A. is in finance and banking.

لیسانس او در امور مالی و بانکداری است.

banking system

نظام بانکداری

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I do my banking by telephone.

من معاملات بانکی خود را با تلفن انجام می‌دهم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد banking

  1. noun business carried on by a bank
    Synonyms:
    moneylending money dealing funding investment

ارجاع به لغت banking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «banking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/banking

لغات نزدیک banking

پیشنهاد بهبود معانی