با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Capitalize

ˈkæpət̬laɪz ˈkæpətl-aɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    capitalized
  • شکل سوم:

    capitalized
  • سوم‌شخص مفرد:

    capitalizes
  • وجه وصفی حال:

    capitalizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
تبدیل به‌ سرمایه کردن، با حروف درشت نوشتن، سرمایه جمع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Heavy debts forced Javad to capitalize his assets.
- بدهی زیاد جواد را مجبور کرد که دارایی خود را تبدیل به پول کند.
- capitalized earnings
- درآمدهای محاسبه شده
- In English the first letter of proper nouns is capitalized.
- در انگلیسی حرف اول اسامی خاص را با حرف بزرگ می‌نویسند.
- The government tried to capitalize on the people's anxiety.
- دولت سعی می‌کرد از واهمه‌ی مردم بهره‌برداری کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد capitalize

  1. verb benefit from situation
    Synonyms: avail oneself of, exploit, gain, make capital of, obtain, profit, realize, subsidize, take advantage of

Collocations

ارجاع به لغت capitalize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «capitalize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/capitalize

لغات نزدیک capitalize

پیشنهاد بهبود معانی