با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Capitalize

ˈkæpət̬laɪz ˈkæpətl-aɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    capitalized
  • شکل سوم:

    capitalized
  • سوم شخص مفرد:

    capitalizes
  • وجه وصفی حال:

    capitalizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    تبدیل به‌ سرمایه کردن، با حروف درشت نوشتن، سرمایه جمع کردن
    • - Heavy debts forced Javad to capitalize his assets.
    • - بدهی زیاد جواد را مجبور کرد که دارایی خود را تبدیل به پول کند.
    • - capitalized earnings
    • - درآمدهای محاسبه شده
    • - In English the first letter of proper nouns is capitalized.
    • - در انگلیسی حرف اول اسامی خاص را با حرف بزرگ می‌نویسند.
    • - The government tried to capitalize on the people's anxiety.
    • - دولت سعی می‌کرد از واهمه‌ی مردم بهره‌برداری کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد capitalize

  1. verb benefit from situation
    Synonyms: avail oneself of, exploit, gain, make capital of, obtain, profit, realize, subsidize, take advantage of

Collocations

ارجاع به لغت capitalize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «capitalize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/capitalize

لغات نزدیک capitalize

پیشنهاد بهبود معانی