فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Legitimize

lɪˈdʒɪtəmaɪz lɪˈdʒɪtəmaɪz

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

قانونی کردن، دادیک کردن، مشروع کردن، مجاز کردن، موجه کردن، (قانونی) توجیه کردن

To legitimize their crimes, they invoked religion and the Bible.

آنان برای توجیه جنایات خود به دین و انجیل استناد می‌کردند.

verb - transitive

حلال‌زاده کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

To legitimize his newborn daughter, he married her mother.

او برای حلال‌زاده‌کردن دختر تازه به دنیا آمده‌اش با مادر او ازدواج کرد.

verb - transitive

منطقی و معقول جلوه دادن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد legitimize

  1. verb to make lawful
    Synonyms:
    legalize legalise legitimise legitimate decriminalize decriminalise legitimatize legitimatise

ارجاع به لغت legitimize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «legitimize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/legitimize

لغات نزدیک legitimize

پیشنهاد بهبود معانی