قانونی کردن، دادیک کردن، مشروع کردن، مجاز کردن، موجه کردن، (قانونی) توجیه کردن
To legitimize their crimes, they invoked religion and the Bible.
آنان برای توجیه جنایات خود به دین و انجیل استناد میکردند.
حلالزاده کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
To legitimize his newborn daughter, he married her mother.
او برای حلالزادهکردن دختر تازه به دنیا آمدهاش با مادر او ازدواج کرد.
منطقی و معقول جلوه دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «legitimize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/legitimize