از سر موافقت، بهطور رضایتبخش، بهطور رضایتآمیز، بهطور تأییدکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He smiled at her approvingly.
او از سر موافقت به او لبخند زد.
The old man nodded approvingly and opened the front door.
آن پیرمرد سری به نشانهی تأیید تکان داد و در ورودی را باز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «approvingly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/approvingly