فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ascribe

əˈskraɪb əˈskraɪb

گذشته‌ی ساده:

ascribed

شکل سوم:

ascribed

سوم‌شخص مفرد:

ascribes

وجه وصفی حال:

ascribing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

نسبت دادن، اسناد دادن، دانستن، حمل کردن (بر)، کاتب، رونویس‌بردار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

It is wrong to ascribe all our problems to the war.

اشتباه است که همه‌ی مشکلات خود را به جنگ وابسته کنیم.

headaches which may be ascribed to stress

سردردهایی که ممکن است ناشی از فشار روانی باشد

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The virtues ascribed to Fatima.

فضیلت‌هایی که به فاطمه نسبت داده می‌شوند.

the poetry ascribed to Daghighi

اشعار منتسب به دقیقی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ascribe

  1. verb assign to source
    Synonyms:
    attribute refer credit impute charge assign lay set down hang on pin on

ارجاع به لغت ascribe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ascribe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ascribe

لغات نزدیک ascribe

پیشنهاد بهبود معانی