گذشتهی ساده:
ascribedشکل سوم:
ascribedسومشخص مفرد:
ascribesوجه وصفی حال:
ascribingنسبت دادن، اسناد دادن، دانستن، حمل کردن (بر)، کاتب، رونویسبردار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It is wrong to ascribe all our problems to the war.
اشتباه است که همهی مشکلات خود را به جنگ وابسته کنیم.
headaches which may be ascribed to stress
سردردهایی که ممکن است ناشی از فشار روانی باشد
The virtues ascribed to Fatima.
فضیلتهایی که به فاطمه نسبت داده میشوند.
the poetry ascribed to Daghighi
اشعار منتسب به دقیقی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ascribe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ascribe