فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Ascribe

əˈskraɪb əˈskraɪb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ascribed
  • شکل سوم:

    ascribed
  • سوم‌شخص مفرد:

    ascribes
  • وجه وصفی حال:

    ascribing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
نسبت دادن، اسناد دادن، دانستن، حمل کردن (بر)، کاتب، رونویس‌بردار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- It is wrong to ascribe all our problems to the war.
- اشتباه است که همه‌ی مشکلات خود را به جنگ وابسته کنیم.
- headaches which may be ascribed to stress
- سردردهایی که ممکن است ناشی از فشار روانی باشد
- The virtues ascribed to Fatima.
- فضیلت‌هایی که به فاطمه نسبت داده می‌شوند.
- the poetry ascribed to Daghighi
- اشعار منتسب به دقیقی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ascribe

  1. verb assign to source
    Synonyms:
    attribute refer credit impute charge assign lay set down hang on pin on

ارجاع به لغت ascribe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ascribe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ascribe

لغات نزدیک ascribe

پیشنهاد بهبود معانی