آخرین به‌روزرسانی:

Nominate

ˈnɑːməneɪt ˈnɒməneɪt

گذشته‌ی ساده:

nominated

شکل سوم:

nominated

سوم‌شخص مفرد:

nominates

وجه وصفی حال:

nominating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb verb - intransitive C1

کاندید کردن، نامیدن، معرفی کردن، نامزد کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He could nominate all of those islands.

او می‌توانست نام همه‌ی آن جزایر را بگوید.

The President shall nominate and by the advice and consent of the Senate, shall appoint ambassadors.

رئیس‌جمهور سفیران را پیشنهاد و پس از مشورت و توافق مجلس سنا آن‌ها را منصوب می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He was nominated for a new job.

او را برای شغل جدیدی انتخاب کردند.

He had been nominated to receive the Nobel prize.

او نامزد دریافت جایزه نوبل شده بود.

The company managers nominated me as the new treasurer.

مدیران شرکت، مرا به‌عنوان خزانه‌دار برگزیدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nominate

  1. verb designate, select
    Synonyms:
    choose name call assign elect select specify propose suggest recommend appoint commission decide intend mean offer present tender submit empower elevate draft slate tap tab slot put up put down for purpose make cognominate denominate
    Antonyms:
    ignore pass over

ارجاع به لغت nominate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nominate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nominate

لغات نزدیک nominate

پیشنهاد بهبود معانی