فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Nominate

ˈnɑːməneɪt ˈnɒməneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    nominated
  • شکل سوم:

    nominated
  • سوم شخص مفرد:

    nominates
  • وجه وصفی حال:

    nominating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive adjective adverb C1
    کاندید کردن، نامیدن، معرفی کردن، نامزد کردن
    • - He could nominate all of those islands.
    • - او می‌توانست نام همه‌ی آن جزایر را بگوید.
    • - The President shall nominate and by the advice and consent of the Senate, shall appoint ambassadors.
    • - رئیس‌جمهور سفیران را پیشنهاد و پس از مشورت و توافق مجلس سنا آن‌ها را منصوب می‌کند.
    • - He was nominated for a new job.
    • - او را برای شغل جدیدی انتخاب کردند.
    • - He had been nominated to receive the Nobel prize.
    • - او نامزد دریافت جایزه نوبل شده بود.
    • - The company managers nominated me as the new treasurer.
    • - مدیران شرکت، مرا به‌عنوان خزانه‌دار برگزیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nominate

  1. verb designate, select
    Synonyms: appoint, assign, call, choose, cognominate, commission, decide, denominate, draft, elect, elevate, empower, intend, make, mean, name, offer, present, proffer, propose, purpose, put down for, put up, recommend, slate, slot, specify, submit, suggest, tab, tap, tender, term
    Antonyms: ignore, pass over

ارجاع به لغت nominate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nominate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nominate

لغات نزدیک nominate

پیشنهاد بهبود معانی