امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nominate

ˈnɑːməneɪt ˈnɒməneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    nominated
  • شکل سوم:

    nominated
  • سوم‌شخص مفرد:

    nominates
  • وجه وصفی حال:

    nominating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adjective adverb C1
کاندید کردن، نامیدن، معرفی کردن، نامزد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He could nominate all of those islands.
- او می‌توانست نام همه‌ی آن جزایر را بگوید.
- The President shall nominate and by the advice and consent of the Senate, shall appoint ambassadors.
- رئیس‌جمهور سفیران را پیشنهاد و پس از مشورت و توافق مجلس سنا آن‌ها را منصوب می‌کند.
- He was nominated for a new job.
- او را برای شغل جدیدی انتخاب کردند.
- He had been nominated to receive the Nobel prize.
- او نامزد دریافت جایزه نوبل شده بود.
- The company managers nominated me as the new treasurer.
- مدیران شرکت، مرا به‌عنوان خزانه‌دار برگزیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nominate

  1. verb designate, select
    Synonyms:
    appoint assign call choose cognominate commission decide denominate draft elect elevate empower intend make mean name offer present proffer propose purpose put down for put up recommend slate slot specify submit suggest tab tap tender term
    Antonyms:
    ignore pass over

ارجاع به لغت nominate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nominate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nominate

لغات نزدیک nominate

پیشنهاد بهبود معانی