گذشتهی ساده:
nominatedشکل سوم:
nominatedسومشخص مفرد:
nominatesوجه وصفی حال:
nominatingکاندید کردن، نامیدن، معرفی کردن، نامزد کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He could nominate all of those islands.
او میتوانست نام همهی آن جزایر را بگوید.
The President shall nominate and by the advice and consent of the Senate, shall appoint ambassadors.
رئیسجمهور سفیران را پیشنهاد و پس از مشورت و توافق مجلس سنا آنها را منصوب میکند.
He was nominated for a new job.
او را برای شغل جدیدی انتخاب کردند.
He had been nominated to receive the Nobel prize.
او نامزد دریافت جایزه نوبل شده بود.
The company managers nominated me as the new treasurer.
مدیران شرکت، مرا بهعنوان خزانهدار برگزیدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nominate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nominate