آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Time Off

taɪm ɔf taɪm ɒf

معنی time off | جمله با time off

noun uncountable

کسب‌وکار مرخصی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

I plan to take some time off next week to relax and travel.

من برنامه دارم هفته‌ی آینده برای استراحت و سفر مرخصی بگیرم.

He was given time off to attend his father’s funeral.

به او برای شرکت در مراسم خاک‌سپاری پدرش، مرخصی داده شد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت time off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «time off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/time-off

لغات نزدیک time off

پیشنهاد بهبود معانی