کسبوکار مرخصی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کسبوکار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I plan to take some time off next week to relax and travel.
من برنامه دارم هفتهی آینده برای استراحت و سفر مرخصی بگیرم.
He was given time off to attend his father’s funeral.
به او برای شرکت در مراسم خاکسپاری پدرش، مرخصی داده شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «time off» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/time-off