فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Boyfriend

ˈbɔɪfrend ˈbɔɪfrend

شکل جمع:

boyfriends

توضیحات:

مخفف این لغت BF است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

دوست‌پسر

My boyfriend and I are going on a trip next week.

من و دوست‌پسرم هفته‌ی آینده به مسافرت می‌رویم.

They have been together for two years. He is a great boyfriend.

آن‌ها دو سال است که با هم هستند. او دوست‌پسر خیلی خوبی است.

adjective

استایل بوی‌فرند (سبکی از لباس‌های زنانه، که از لباس‌های مردانه‌ی متناظر منشأ می‌گیرند.)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a boyfriend jacket

کت بوی‌فرند

She wore her favorite pair of boyfriend jeans with a cute blouse.

او شلوار جین بوی‌فرند مورد علاقه‌ی خود را با یک بلوز زیبا پوشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boyfriend

  1. noun male acquaintance or romantic companion
    Synonyms:
    friend companion partner date beau escort admirer follower intimate sweetheart steady young man flame confidant suitor fiancé soul mate swain
    Antonyms:
    girlfriend

ارجاع به لغت boyfriend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boyfriend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boyfriend

لغات نزدیک boyfriend

پیشنهاد بهبود معانی