(از لحاظ جنسی) برانگیختگی، تحریک
The touch of his hand on her skin caused an arousal.
لمس دستش روی پوست او باعث برانگیختگی شد.
The movie was filled with scenes of intense arousal.
فیلم پر از صحنههای برانگیختگی شدید بود.
انگیختگی، برانگیختگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The therapist taught her client techniques to manage their arousal during moments of stress.
درمانگر به مراجعش تکنیکهایی را یاد داد که انگیختگیاش را در مواقع استرسزا مدیریت کند.
the arousal of fear
برانگیختگی ترس
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «arousal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/arousal