فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Arousal

əˈraʊzəl əˈraʊz(ə)l

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

(از لحاظ جنسی) برانگیختگی، تحریک

The touch of his hand on her skin caused an arousal.

لمس دستش روی پوست او باعث برانگیختگی شد.

The movie was filled with scenes of intense arousal.

فیلم پر از صحنه‌های برانگیختگی شدید بود.

noun uncountable

انگیختگی، برانگیختگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The therapist taught her client techniques to manage their arousal during moments of stress.

درمانگر به مراجعش تکنیک‌هایی را یاد داد که انگیختگی‌اش را در مواقع استرس‌زا مدیریت کند.

the arousal of fear

برانگیختگی ترس

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arousal

  1. noun the act of arousing
    Synonyms:
    stimulation rousing foreplay

ارجاع به لغت arousal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arousal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/arousal

لغات نزدیک arousal

پیشنهاد بهبود معانی