امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Run-through

ˈrʌnθruː ˈrʌnθruː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
تمرین از آغاز تا پایان (نمایش یا کنسرت)، تمرین کامل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد run-through

  1. verb To examine
    Synonyms:
    check read-through look-at
  1. noun A condensation of the essential or main points of something
    Synonyms:
    recapitulation rundown sum summary summation summing-up wrap-up recap
  1. verb To spend
    Synonyms:
    waste squander work through consume eat up lose use up eat deplete exhaust go through wipe out
    Antonyms:
    save hoard

ارجاع به لغت run-through

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «run-through» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/run-through

لغات نزدیک run-through

پیشنهاد بهبود معانی