آخرین به‌روزرسانی:

Mosaic

moʊˈzeɪɪk məʊˈzeɪ-ɪk

گذشته‌ی ساده:

mosaicked

شکل سوم:

mosaicked

سوم‌شخص مفرد:

mosaics

وجه وصفی حال:

mosaicking

شکل جمع:

mosaics

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective

وابسته به موسی، موسوی، (با حرف کوچک) موزاییک، با موزاییک آراستن، تکه‌تکه به‌هم پیوستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

His article is a mosaic of quotations.

مقاله‌ی او موزاییکی از نقل‌قول‌های گوناگون است‌.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mosaic

  1. noun collage
    Synonyms:
    montage patchwork motley variegation tessellation plaid checker

سوال‌های رایج mosaic

گذشته‌ی ساده mosaic چی میشه؟

گذشته‌ی ساده mosaic در زبان انگلیسی mosaicked است.

شکل سوم mosaic چی میشه؟

شکل سوم mosaic در زبان انگلیسی mosaicked است.

شکل جمع mosaic چی میشه؟

شکل جمع mosaic در زبان انگلیسی mosaics است.

وجه وصفی حال mosaic چی میشه؟

وجه وصفی حال mosaic در زبان انگلیسی mosaicking است.

سوم‌شخص مفرد mosaic چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد mosaic در زبان انگلیسی mosaics است.

ارجاع به لغت mosaic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mosaic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mosaic

لغات نزدیک mosaic

پیشنهاد بهبود معانی