امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Segregate

ˈseɡrɪɡeɪt ˈseɡrɪɡeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    segregated
  • شکل سوم:

    segregated
  • سوم‌شخص مفرد:

    segregates
  • وجه وصفی حال:

    segregating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive
تفکیک کردن، جدا کردن، تبعیض نژادی قائل شدن، (از هم) سوا کردن، جدانشین شدن، (زاد شناسی) جدا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The city's neighborhoods were racially segregated.
- محله‌های شهر از نظر نژادی از هم سوا شده بودند.
- They segregate religious minorities.
- آنان اقلیت‌های مذهبی را از هم جدا می‌کنند.
noun countable
چیزی یا کسی که جدا شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد segregate

  1. verb discriminate and separate
    Synonyms:
    separate divide isolate disconnect sever split up set apart single out choose select cut off dissociate quarantine insulate close off island sequester
    Antonyms:
    unite join combine gather desegregate

ارجاع به لغت segregate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «segregate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/segregate

لغات نزدیک segregate

پیشنهاد بهبود معانی