گذشتهی ساده:
segregatedشکل سوم:
segregatedسومشخص مفرد:
segregatesوجه وصفی حال:
segregatingتفکیک کردن، جدا کردن، تبعیض نژادی قائل شدن، (از هم) سوا کردن، جدانشین شدن، (زاد شناسی) جدا شدن
The city's neighborhoods were racially segregated.
محلههای شهر از نظر نژادی از هم سوا شده بودند.
They segregate religious minorities.
آنان اقلیتهای مذهبی را از هم جدا میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «segregate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/segregate