میکسر، آمیزنده، مخلوطکن، همزن
put the eggs in a mixer and then pour them onto the flour and sugar.
تخممرغها را در مخلوطکن بگذار سپس روی آن آرد و شکر بریز.
a cement mixer
دستگاه همزن سیمان
نوشیدنی غیرالکی (که بتوان آن را با نوشیدنی الکلی مخلوط کرد.)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She ordered a refreshing mixer to go with her vodka.
او سفارش داد که یک نوشیدنی غیرالکی تازه با ودکای او همراه باشد.
The drink menu featured a variety of mixers, from classic lemonade to exotic herbal infusions.
منوی نوشیدنی شامل انواع نوشیدنی غیرالکی، از لیموناد کلاسیک گرفته تا دمنوشهای گیاهی عجیبوغریب بود.
انگلیسی آمریکایی قدیمی مهمانی آشنایی
a singles mixer
مهمانی آشنایی برای مجردان
We need to buy some snacks and drinks for the mixer tonight.
امشب باید مقداری تنقلات و نوشیدنی برای مهمانی آشنایی بخریم.
(انسان) بجوش، معاشرتی، باصمیمیت، اجتماعی
His wife is a good mixer.
زن او بسیار معاشرتی است.
She was known as the mixer.
او بهعنوان انسانی اجتماعی شناخته میشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mixer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mixer