شکل جمع:
juicersآبمیوهگیری، دستگاه آبمیوهگیری
We bought a new juicer for the kitchen.
ما برای آشپزخانه آبمیوهگیری جدیدی خریدیم.
He cleaned the juicer after making orange juice.
او پساز تهیهی آبپرتقال، دستگاه آبمیوهگیری را تمیز کرد.
(فرد) دائمالخمر، میخواره، بادهپرست، همیشهمست، سَکور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She couldn't believe her brother had turned into a juicer after college.
او نمیتوانست باور کند که برادرش بعداز دانشگاه میخواره شده باشد.
Everyone knew her as the juicer who never turned down a drink.
همه او را بهعنوان فردی دائمالخمر میشناختند که هرگز به هیچ نوشیدنیای نه نگفته است.
ورزش مصرفکنندهی استروئید، استروئیدی، آمپولی (ورزشکاری که استروئید مصرف میکند)
The coach warned against the dangers of becoming a juicer.
مربی در مورد خطرات تبدیل شدن به ورزشکاری استروئیدی هشدار داد.
After the scandal broke, the juicer's reputation was forever tarnished.
پساز افشای رسوایی، شهرت ورزشکار مصرفکنندهی استروئید برای همیشه لکهدار شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «juicer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/juicer