فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dub

dʌb dʌb

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb C1

با تماس شمشیر به شانه شخصی لقب شوالیه به او اعطا کردن،واگذاری مقام کردن، چرب کردن، (در سینما) فیلم را دوبله کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The king himself dubbed him a knight.

پادشاه شخصاً به او عنوان اشرافی اعطا کرد.

They dubbed the new invention "laser."

آنان اختراع جدید را «لیزر» نامیدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This film has been dubbed from English into Persian.

این فیلم از انگلیسی به فارسی دوبله شده است.

a dubbed film

فیلم دوبله‌شده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dub

  1. verb name, label something
    Synonyms:
    call label term title style designate entitle tag denominate nickname christen baptize confer bestow knight

Phrasal verbs

dub in

(فیلم و تلویزیون و غیره) صداگذاری کردن

ارجاع به لغت dub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dub

لغات نزدیک dub

پیشنهاد بهبود معانی