آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Concomitantly

kənˈkɑːmət̬ntli kənˈkɒmɪtntli

معنی concomitantly | جمله با concomitantly

adverb formal

به‌طور هم‌زمان، با هم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The two friends decided to travel concomitantly and explore different cities together.

این دو دوست تصمیم گرفتند همزمان به سفر بروند و شهرهای مختلف را با هم بگردند.

He was juggling multiple tasks concomitantly.

او چندین کار را با هم انجام می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده concomitantly

  • adverb
    concomitantly

ارجاع به لغت concomitantly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concomitantly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concomitantly

لغات نزدیک concomitantly

پیشنهاد بهبود معانی