فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Concomitance

kənˈkɑːmɪtəns kənˈkɒmɪtəns

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

باهم‌آیی، هم‌زمانی، تقارن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The research revealed a strong concomitance between smoking and lung cancer.

این تحقیق باهم‌آیی قوی بین سیگار کشیدن و سرطان ریه را نشان داد.

In nature, the concomitance of sunlight, water, and nutrients is necessary for plants to grow.

در طبیعت، هم‌زمانی نور خورشید، آب و مواد مغذی برای رشد گیاهان ضروری است.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده concomitance

ارجاع به لغت concomitance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concomitance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concomitance

لغات نزدیک concomitance

پیشنهاد بهبود معانی