همآیند، همراه، همزمان، پیوسته، ضمیمه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
bureaucracy and its concomitant dangers of corruption and delay
دیوانسالاری و خطرات همآیند آن که عبارتاند از: فساد و تأخیر
Dissatisfaction is a common concomitant of adolescence.
ناخشنودی معمولاً با بلوغ همراه است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «concomitant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concomitant