همآیند، همراه، همزمان، پیوسته، ضمیمه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
bureaucracy and its concomitant dangers of corruption and delay
دیوانسالاری و خطرات همآیند آن که عبارتاند از: فساد و تأخیر
Dissatisfaction is a common concomitant of adolescence.
ناخشنودی معمولاً با بلوغ همراه است.
کلمهی concomitant در زبان فارسی بهصورت «همآیند»، «همزمان» یا «همپدید» ترجمه میشود.
این واژه برای توصیف چیزی بهکار میرود که همزمان با پدیدهای دیگر اتفاق میافتد یا با آن مرتبط است و به نوعی همراه و مکمل آن محسوب میشود. ریشهی concomitant از لاتین concomitari گرفته شده است که به معنای «همراه شدن» است و همین ریشه نشان میدهد که این صفت به همراهی و پیوستگی اشاره دارد، نه استقلال کامل.
در متون علمی و پزشکی، concomitant کاربرد گستردهای دارد. برای مثال، در جملهی The patient had concomitant symptoms of fever and fatigue («بیمار علائم همزمان تب و خستگی را داشت»)، واژه نشان میدهد که این علائم به طور همزمان و همراه با یکدیگر ظاهر شدهاند. این کاربرد به پزشکان و پژوهشگران کمک میکند تا روابط میان علائم، بیماریها یا عوامل مختلف را شناسایی و تحلیل کنند و تشخیص دقیقتری ارائه دهند.
در علوم اجتماعی و اقتصادی نیز میتوان از concomitant برای توصیف پدیدههای مرتبط استفاده کرد. به عنوان مثال، Economic growth is often accompanied by concomitant social changes («رشد اقتصادی اغلب با تغییرات اجتماعی همزمان همراه است») نشان میدهد که برخی پیامدها یا اثرات بهطور طبیعی و همزمان با یک پدیدهی اصلی رخ میدهند. در این کاربرد، واژهی concomitant بر وابستگی و پیوستگی میان پدیدهها تأکید میکند و به تحلیل دقیقتر روابط علّی کمک میکند.
از نظر ادبی و زبانشناسی، concomitant میتواند برای ایجاد هماهنگی و پیوستگی در متن به کار رود. نویسنده یا گوینده با استفاده از این واژه نشان میدهد که دو یا چند رویداد یا ویژگی، نه بهطور تصادفی، بلکه در چارچوبی منسجم و همزمان رخ میدهند. این ویژگی، واژه را ابزاری مؤثر برای بیان روابط پیچیده و هماهنگی میان عناصر مختلف متن یا روایت میکند.
از دیدگاه فلسفی و مفهومی، concomitant نماد همزمانی و وابستگی است. بسیاری از پدیدهها در جهان، چه طبیعی و چه انسانی، به صورت مستقل رخ نمیدهند؛ بلکه همراه با دیگر پدیدهها و شرایط شکل میگیرند. این واژه یادآور این واقعیت است که درک کامل هر پدیده، نیازمند توجه به عناصر و شرایط همزمان و همراه با آن است. concomitant نه تنها یک صفت توصیفی، بلکه ابزاری برای تحلیل دقیق و عمیق روابط میان پدیدهها در جهان واقعی محسوب میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «concomitant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concomitant