آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ مهر ۱۴۰۴

    Concomitant

    kənˈkɑːmət̬nt kənˈkɒmɪtənt

    معنی concomitant | جمله با concomitant

    adjective noun countable formal

    هم‌آیند، همراه، هم‌زمان، پیوسته، ضمیمه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    bureaucracy and its concomitant dangers of corruption and delay

    دیوان‌سالاری و خطرات هم‌آیند آن که عبارت‌اند از: فساد و تأخیر

    Dissatisfaction is a common concomitant of adolescence.

    ناخشنودی معمولاً با بلوغ همراه است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد concomitant

    1. adjective contributing, accompanying
      Synonyms:
      attending associated with connected accompanying agreeing joint concurrent coetaneous contemporary coincident attendant belonging fellow incident synchronous coordinate conjoined complementary contemporaneous coexistent collateral synchronal isochronous concordant synergetic coeval coupled with coincidental contributing ancillary satellite coefficient adjuvant isochronal in time in tempo corollary coterminous accessory conjoined with synergistic associative
      Antonyms:
      unrelated accidental chance

    لغات هم‌خانواده concomitant

    noun
    concomitant, concomitance
    adjective
    concomitant
    adverb
    concomitantly

    سوال‌های رایج concomitant

    معنی concomitant به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی concomitant در زبان فارسی به‌صورت «هم‌آیند»، «همزمان» یا «هم‌پدید» ترجمه می‌شود.

    این واژه برای توصیف چیزی به‌کار می‌رود که همزمان با پدیده‌ای دیگر اتفاق می‌افتد یا با آن مرتبط است و به نوعی همراه و مکمل آن محسوب می‌شود. ریشه‌ی concomitant از لاتین concomitari گرفته شده است که به معنای «همراه شدن» است و همین ریشه نشان می‌دهد که این صفت به همراهی و پیوستگی اشاره دارد، نه استقلال کامل.

    در متون علمی و پزشکی، concomitant کاربرد گسترده‌ای دارد. برای مثال، در جمله‌ی The patient had concomitant symptoms of fever and fatigue («بیمار علائم همزمان تب و خستگی را داشت»)، واژه نشان می‌دهد که این علائم به طور هم‌زمان و همراه با یکدیگر ظاهر شده‌اند. این کاربرد به پزشکان و پژوهشگران کمک می‌کند تا روابط میان علائم، بیماری‌ها یا عوامل مختلف را شناسایی و تحلیل کنند و تشخیص دقیق‌تری ارائه دهند.

    در علوم اجتماعی و اقتصادی نیز می‌توان از concomitant برای توصیف پدیده‌های مرتبط استفاده کرد. به عنوان مثال، Economic growth is often accompanied by concomitant social changes («رشد اقتصادی اغلب با تغییرات اجتماعی همزمان همراه است») نشان می‌دهد که برخی پیامدها یا اثرات به‌طور طبیعی و هم‌زمان با یک پدیده‌ی اصلی رخ می‌دهند. در این کاربرد، واژه‌ی concomitant بر وابستگی و پیوستگی میان پدیده‌ها تأکید می‌کند و به تحلیل دقیق‌تر روابط علّی کمک می‌کند.

    از نظر ادبی و زبان‌شناسی، concomitant می‌تواند برای ایجاد هماهنگی و پیوستگی در متن به کار رود. نویسنده یا گوینده با استفاده از این واژه نشان می‌دهد که دو یا چند رویداد یا ویژگی، نه به‌طور تصادفی، بلکه در چارچوبی منسجم و همزمان رخ می‌دهند. این ویژگی، واژه را ابزاری مؤثر برای بیان روابط پیچیده و هماهنگی میان عناصر مختلف متن یا روایت می‌کند.

    از دیدگاه فلسفی و مفهومی، concomitant نماد هم‌زمانی و وابستگی است. بسیاری از پدیده‌ها در جهان، چه طبیعی و چه انسانی، به صورت مستقل رخ نمی‌دهند؛ بلکه همراه با دیگر پدیده‌ها و شرایط شکل می‌گیرند. این واژه یادآور این واقعیت است که درک کامل هر پدیده، نیازمند توجه به عناصر و شرایط همزمان و همراه با آن است. concomitant نه تنها یک صفت توصیفی، بلکه ابزاری برای تحلیل دقیق و عمیق روابط میان پدیده‌ها در جهان واقعی محسوب می‌شود.

    ارجاع به لغت concomitant

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «concomitant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concomitant

    لغات نزدیک concomitant

    • - concoction
    • - concomitance
    • - concomitant
    • - concomitantly
    • - conconancy
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.